فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ه »

ساخت وبلاگ

 هر چینی لُغَ بَلَ هَسین مِنِ بَخشِ نَظَر دَهَنِا بینیسید تا جا نمونَ.  اَلوَتَ اُنایی که مَ نَنوشتِم بویید. همییتو زِنَ بایید

ملتی که زبان و ادبیات نداشته باشد نابود می شود

شما می توانید هر لغتی را که با حرف « ه »شروع می شود و در این بخش نیامده در بخش نظر دهندگان بنویسید تا به لغتنامه کهنوش اضافه شود.  این لغتنامه هنوز ویرایش نهایی نشده و در حال ویرایش است. هر اشتباهی که دراین قسمت می بینید اعلام نمایید تا برطرف نماییم.

ه

 

هُ ُ : هَوُ، زن دوم

هُ ُ زا-  hōuzâ: بچه هوُ، بچه زن دوم یک مرد

هِ ُ: 1- حرف ندا، بله 2- مخفف هَوُ ، زن دوم

هَ -ha : هست 

هِبدَ-  hebda: هفده

هَپِی: دنبال کردن
هَرس: بهمن، سقوط برف سنگین از كو

هَرآش-harââ: وقتی دامی زایمانش خوب باشد می گویند هراش زاییدَ  

هرچی- harči: هرچیز، هرکس

هَرَس- hras : بریدن شاخه‌های اضافی درخت.

هِژدَ-  hežda: هجده

هَسا-hasa : هست 

هَسی- hsi : نوعی آش که از آرد گندم ، آب و روغن درست می شود

هَش -  haš: هشت

هُش - hoš: آوایی را می كشند، با این حرف به خر فرمان ایستادن می دهند

هَشتَن-  haštan: گذاشتن، اجازه دادن، رهاكردن،

هَف- haf: هفت

هف سنگ- haf sang: هفت سنگ، نوعی بازی با توپ و سنگ

هَفتَ -  haft: هفته

هِکُ - heko: ببین، ضمیر اشاره

هِل- hel: کج

هِلِ هِلمِ چو hele helme ĉu : كج و كوله

هِلف -  helf: هورت کشیدن ، خوردن غذا و نوشیدن با صدا

هَلَكو -halaku: چوب دوسری مانند گوشت كوب كه كندم را می كوبیدند

هِلم – helm : گرما

هَلمَت -  halmat: حمله ناگهانی سگ، قاپیدن

هُلو- hulu :هلو

هَم ِ ُ- hamēo : همدان

هَمبِی-  hambey: نسبت زنان دو برادر با هم، جاری

هَمرا- hamrâ : همراه

هَمزا- hamzâ : بچه هَوُ، بچه زن دوم یک مرد

هَمسا-hamsâ: همسایه

هَمگیر - hmgir: هماهنگ، تند، سریع

همیشه-  hamisa:همیشه

هِن – hen : آوایی برای به حرکت در آوردن خر

هَن- han: هند

هِنِ هِن- hene hen : حرف ندا، نفس نفس زدن

هِناس- henâs : نفس. هِناسَ کرد: نفس زد

هِنُنَ- henona : هندوانه

هَنی- hani:   هنوز  

هَواخا- hvâxâ : هوادار، دوستدار

هَوار هَوار-havâr havãr  : ندایی برای اظهار خوشحالی در عروسی، فریاد(هوار كردن: فریاد زدن، صد ازدن) در عروسی زمانی كه می‌خواهد برای افراد شاباش كنند و شعر آن را بخوانند، با گفتن «هوار هوار» از دیگران می‌خواهند آنها را همراهی كنند. 

هوار-havãr: در خواست کمک و دادخواهی

هَوارداد کِدَن-  havârdâd kedan: داد و بیداد کردن

هوز -  huz:خانواده بزرگ. گروهی با فامیلی مشترک از خانواده بزرگ تر و از طایفه کوچکتر

هوش- hoš : آوایی برای نگه داشتن خر

هوم – hum : صدایی که از ته گلو با دهن بسته از بینی خارج می شود و نشان تعجب یا تمسخر است.

هوی-  hōy: فریاد باغداران برای صدا کردن دیگری

هَی -  hay: حرف ندا، هِی

هِی- hey : 1- پی در پی ندا 2- برای صدا کردن، برای حرکت دادن خر و الاغ آن را هی می کنند

هُی -  hoy: حرف ندا، آهای

هی هی-  hēy hēy: ندایی برای اظهار خوشحالی در عروسی

هِیج - heyj : هویج

هِیزَ-  heyza: صدای شكم، نفخ

هیس - his : امر به سکوت کردن

 

خبر مرتبط:

پایان پیام/


سرزمین کودکی کورش...
ما را در سایت سرزمین کودکی کورش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akohnushb بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 16:03