فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ع-غ »

ساخت وبلاگ
 

ملتی که زبان و ادبیات نداشته باشد نابود می شود

شما می توانید هر لغتی را که با حرف ع-غ شروع می شود و در این بخش نیامده در بخش نظر دهندگان بنویسید تا به لغتنامه کهنوش اضافه شود.  این لغتنامه هنوز ویرایش نهایی نشده و در حال ویرایش است. هر اشتباهی که دراین قسمت می بینید اعلام نمایید تا برطرف نماییم.

ع – غ

 

عاقِوَت-  âqevat: عاقبتت

عامو- âmu : برادر پدر، عمو، کاکَ

عاموزا- âmuzâ: فرزند برادرِ پدر،عموزاده زاده

عاموزا وازا- âmuzâ vâzâ: پسرِ پسر عمو، نوه ی عمو

عاوِدین- âvedin : عابدين، نام مرد،عابدین گل محمدی مدتی کدخدای حمزه خان بوده است

عبدلی- abdoli : نام خانوادگی وابسته به هوز عزیز عَبدِل. عزیز و عبدل دو برادر بودند که فرزندان عبدل هوز عبدل را تشکیل دادهاند

عراض- arâz : نام مرد

عرصُنَ –arsona  : عصرانه

عَرِعَر -are ar : آوایی برای نشان دادن صدای خر

عرقچین- araqčin : نوعی کلاه سفید رنگ  مخصوص مردانی که از مکه باز می گردند

عَرقَو-  arqav: عقرب

عَریس-  aris: عروس

عَریسی-  arisi: عروسي

عِزَتِ الله – ezatelâ: نام  مرد

عَزَوُنَ – azavona: عزبانه، حق اضافه برای پسر مجرد در تقسیم ارث

عَسک-  ask: عکس

عشقَلي-eš qali  : عشقعلي، نام مرد

عقد کُنُ- aqdkono: عقد کنان

عَقَو-  aqav: عقب

عَلِف-  alef: علف

عَلي اقبال - ali eqbâl: علی اقبال، نام مرد

عَلی بِرار -ali berâr: علی برادر، نام مرد

علي داد –  ali dâd: نام مرد

عَلی شِگِر –  ali šeger: نام مرد، معادل شُکر علی

عَلی قَل خُ –  ali qalxo: نام مرد، علی سپردار

علي كوچِك – ali kuĉek : نام مرد

عَلي مُروَت ali morvat:‌ نام مرد

علي مومن  ali momen: نام مرد. دركهنوش طبابت مي‌كرده است

علي ميرزا- ali mirzâ : نام مرد

علی ویس  ali veys: نام مرد

علی يار – aliyâr : نام مرد

عليرا alirâ : علي راد، علی جوانمرد، نام مرد

عَمَ – ama : عمه

عَمَ زا-  amazâ: فرزند عمه، دخترخواهر پدر

عَمِ قِزي-ame qezi   : عمه قزی

عِمر- emr : عمر

عموشا- amušâ : عموشاه، نام مرد

عيدِگل- eyed gol : نام زن

عَیدُنَ –  eydona: عیدیی که در عید داده می شود

عیدی –  eydi: نام مرد

عِينِلا- eynelâ : عین الله، چشم خدا، نام مرد

عيوضي –  eyvazi: نام يك طايفه در كهنوش. برخي معتقدند عیوضی ها بومی کهنوش بوده اند ، نخستين افراد ساکن

غار – qâr : غار

غار دَرهِ یارو: غاری در دره یاران

غُبار: بخار آب روی شیشه، گردو خاک در هوا

غریو-  qeriv: غریب

غَریو- qariv: غریب

غضنفر-  qazanfar: نام مرد

غَلاق –  qalâq: کلاغ

غُلام –  qolâm: نام مرد

غُلامَلي – qolâmali: غلام علی، نام مرد

غَنج – qanj: آرایش کردن، به سرو وضع رسیدن

غورَ – qura : غوره

 

خبر مرتبط:

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف ” آ “

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ا »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ب »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « پ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ت-ث »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ج »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « چ »
فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ح »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « خ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « د- ذ»

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ر»
فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ز-ژ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « س »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ش »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ص- ض-ط-ظ »

سرزمین کودکی کورش...
ما را در سایت سرزمین کودکی کورش دنبال می کنید

برچسب : فرهنگ لغت لری,فرهنگ لغت لری یاسوج,فرهنگ لغت لری به فارسی,فرهنگ لغت لری خرم ابادی,فرهنگ لغت لری بختیاری,فرهنگ لغت لری بویراحمدی,فرهنگ لغات لری بختیاری,فرهنگ لغت لري,فرهنگ لغت لري به فارسي,فرهنگ لغات لري, نویسنده : akohnushb بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 21:02