فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ک »

ساخت وبلاگ

هر چینی لُغَ بَلَ هَسین مِنِ بَخشِ نَظَر دَهَنِا بینیسید تا جا نمونَ.  اَلوَتَ اُنایی که مَ نَنوشتِم بویید. همییتو زِنَ بایید

ملتی که زبان و ادبیات نداشته باشد نابود می شود

شما می توانید هر لغتی را که با حرف « ک »شروع می شود و در این بخش نیامده در بخش نظر دهندگان بنویسید تا به لغتنامه کهنوش اضافه شود.  این لغتنامه هنوز ویرایش نهایی نشده و در حال ویرایش است. هر اشتباهی که دراین قسمت می بینید اعلام نمایید تا برطرف نماییم.

ک 

کا-kâ : کاه

کاچی-  kâči: نوعی آش

کاردِ کَفَن-  kârde kafan: کارد و کفن

کارِم سَرا –  kârem sarâ: کاروانسرا

کاسَ پُشت-  kâsapošt: لاکپشت

کاسَ سِرفَ- kasa serfa : وقتی کسی می مرد همسایه های اطراف وقتی برای خودشان غذا می پختند، ظرفی هم می بردند برای عزادار . یا کنار او می ماندند با او غذا می خوردند یا اینکه خودشان می آمدندخانه. به شکلی سعی می کردند تا چند وقت غذای عزادار را بدهند.

کاسا-kâsâ : کاسه مانند، نام رودخانه و منطقه ای در کهنوش

کاسنی- kâsni: گیاه دارویی

کاسیر- kâsir : گیاهی که كاركرد دارويي دارد

کاکَ- kâka:  ۱- عمو برادر پدر،عامو ۲- نام مرد

کاکِ واک- kâkevâk : ریشه های پایین قالی که ریشه ریشه نیستند

کالفِرِنی- kâlferni: جعبه کوچک آلو

کالیج-kâlij : نوعی آش

کُبر – kobr : آدم زوردار و قوی و گردن کلفت

کِپ- kep : کیپ، بسته، چسبيده

کُت- kot : بریدن

کِتاو- ketâv: کتاب

کَتاو خُنن- katâv xonan : کتاب خواندن

کِتاوَلی – ketâvali : كتابعلي، نام ‌مرد

کتونی-katoni: نوعی کفش

کُجُ – kojo : کجا

کَدخُیا – kadxoya : کد خدای

کُدُرَت – kodurat: خُصومت، اختلاف

کُرَ –  kora : کره اسب

کَر – kar: 1- ناشنوا  ۲- کوزه

کُرِ بَچَ- kora xorda : بچه کوچک

کَرِ خُمونی-kare xomoni :کره خودمانی، کره ای که خود فرد درست می کند

کِرچ- č ker: چروک، تاخوردگي

کِرچِنگ-kerčeng  : خرچنگ

کُردی- kordi : نوعی ریتم نواختن با ساز و دهل برای رقص و پایکوبی کردی

کَردی-kardi:واحد تقسیم زمین زراعی

کِرف-kerf : پوک شدن درخت

کُرک – kork : مرغی که آماده است  تخمی بکند که جوجه می دهد

کَرکیت- karkit:  وسیله ای آهنی برای بافت قالی و محکم کردن بافت ها

کروَلا-  karvalâ: کربلا

کَریز رُخُن –  karize roxona: نام چشمه ای در محله رودخانه

کَریز قَلا – karize qalâ :  نام چشمه ای در محله قلا که همان چشمه محله لیجَ هم می گویند

کَریز مُرلی-kariz morali : نام یک چشمه در محله رودخانه

کُس کُُ لی – kos koli : گودی پشت زانو

کُس کَش – koskaš : کسی که زنان فاحشه را برای مردان می آورد

کُِش شبرو- köš šebro : کفش شبرو

کُُِش-kōš : کفش

کَشکَوَر- kaškavar : پرنده یی سیاه و سفید شبیه کلاغ اما کمی کوچکتر با دمی دراز

کَشکول سَی- kaškul say : فضولات سگ

کَشنگاه – kašengâ : یک سراشیبی در کوهستان که افراد کوله بار گون ها خود را که به طناب به خود بسته بودند،روی آن به سمت روستا می کشیدند.

کَفتار-kaftâr : کفتار، گونه ای حیوان وحشی

کُفتَن-  koftan: کوبیدن

کَفدَر-kafdar: کبوتر خانگی

کُک- kok: کوک، سرحال

کُک-kōk: کَبک

کُکُل –  kokol: نام مرد

کِل –  kel : آوای هله هله زنان در هنگام عروسی که با استفاده زبان و کام و دست ایجاد می شود

کَل-  kal: 1- بز کوهی شاخ دار ۲- شهوت ۳- بلندی،قله ۴- کربلایی ۴- شوم

کُلَ – kola : 1- ملخ ۲- سگ دُم بریده و زرنگ ۳- سگ هار

کَل اِفتا وِشِمُ – kal eftâ vešemo : وقتی چند نفر از فامیل پشت سر هم می میرند، این جمله را می گویند

کَلِ چِماق- kale čemâq : کله چماق، نوعی چماق

 کَلِ ریت- kāle rit : سر بی مو

کُلَ سَر –  kola sar: وقتی شاخ و برگ اضافه درخت ها را که از بالا می بُرند و شاخ و برگ کم می شود می گویند درخت کُلَ سَر

کَلِ شا مارا -kalešâmârâ : نقطه در نوک کوه در منطقه قشلاق، محلی که مارها از آن خارج شدند و مردم کهنوش را از قشلاق فراری دادند

کَلِ قَلا- kale qalâ : بالای قلعه، نام محله ای در کهنوش

کَل کَلی – kal kali : مدفوع خیس مرغ و بز

کَلَ گِ ُ – kala gö : گاو بالغ سه ساله، گاو نر جوان

کَل گِر- kal gere : سَر رفت

کُلُ-kolo: کلاه زنانه. شبیه کاسه است و با پارچه ای سبک و رنگی و گاهی با تکه پارچه ها درست می شود. گاهی نیز این کلاه از جنس مخمل درست می شد. درست کردن کلاه به وضع مالی بستگی دارد.

کُلا فراخ – kola ferâx : 1- کلاه گشاد ۲- کنایه از کسانی که لباس بزرگ تر از اندازه خود می پوشند

کَلا –kalâ : مخفف کربلایی، به كسي گفته مي‌شد كه به كربلا رفته است، کَبلَی، کَل

کَلا بَس – kalâbas: کربلایی دختر بس، نام زن

کُلا پُشمی – kolâpašmi : کلاه پشمی

کلا کشی-  kola keši: کلاه کشی

کلا لینی- lini : کلاه لبه دار، کلاه شب گاه

کُلا نَمدی –  kola namadi: کلاهی که از نمد درست شده بود

کَلا-kalâ- کربلایی ، کسی که به کربلا رفته

کِلاش-  kelâš: گیوه ، نوعی پاپوش

کلاغی کُردی-kalâqikordi:کُردی و کلاغی هم گفته می شود. نوعی روسری بزرگتر از چارقد با زمنیه مشکی  و خطوط پیچ در پیچ قرمز و زرد و… .  این پوشش منسوب به زنان کرد است.

کِلاینَ- kelâyna: تشتی که با لاس گاو درست می کردند

کُلِخ-  kolex: کلوخ

کَلُزَر: نام زن. زر کلان، جواهرات زیاد

کِلِک – kelek : انگشت

کُلک – kolk: نخ هاي زائدقالي  که پس از شانه کردن باقی می ماند

کَلَک- kalak: نوعی اجاقی کوچک

کِلکِ شااَ –kelek šâa : انگشت بزرگ دست یا پای، شصت دست

كُلكين – kolkin: پشمالو

کِلِمَ-kelema: دندانهای بلند و نوک تیز درندگانی مثل سگ

کِلِنگِ گوش – kelenge guš: گودی گوش

کُلونی- koluni : یک کندو زنبور، مجموعه زنبورهای کندو را کلونی می گویند

کَم – kam: کم

کُم-  kom: کام

کَما- kamâ: گیاهی کوهی

کَمتر- kamtar: کمتر

کَمچِلَ -kamĉela  : ملاغه

كَمَر- kamar : صخره

کَمَر چِل پِلَ –  kamare ĉel pela: صخره ای در کهنوش که چهل پله دارد

کَمَرِ دییُ مُر-kamara diyomor: منطقه ای در کوهستان کهنوش

کَمَر شا زِیَ – kamara šâzeya : صخره شاه زاده

کَمَرِ غَزُ – kamare qazo : سنگی در کوه که مانند غزان گود است

کَمَر نظری – kamare nazari : نام یک تخته سنگ در محل نظری

کَمَرِ وِلی خُنی –  kamare vali xoni: سنگ بزرگ ولی خان

کَمَربَن –kamarban  : کمر بند، چرمی که  برای نگه داشتن شلورا دورکمر استفاده می برند

کَُمَلُ-komalo : خانه تابستانی و موقت که با چوب و شاخ و برگ درختان درست می کنند

کَمُنچَ- kamonča : کمانچه

کُمیش – komiš : مغنی

کنارَ- kenâra : 1- کناره ۲- نام نوعی فرش که برای کناره اتاق بافته می شود

کَنگَر-kangar  :: گیاهی که كاركرد دارويي دارد

کِنی مِیَس- keni meyas : کندوی زنبور

کو َ -kua : توده روی هم جمع شده، وقتی همه علف های درو شده را یکجا جمع می کنند کُپه ای تشکیل می شود که کو َ می گویند

کوچ – kuĉ : ۱- جابه جا شدن ۲- دارو ندار زندگی و خانواده، کوچُ کُلفَت: دارو ندار زندگی و خانواده

کور- kur : کور

کوروجیین – kurujian: چیزی سفت را با دندان مداوم خورد کردن و خوردن

کَوَل – kaval : حلقه های سیمانی برای داخل چاه

کول-kul :1- چهار تیرک چوبی یک و نیم متری که با چهار چوب افقی دیگر به هم  وصل می شوند و روی آنها چوبهایی عمودی قرار می گیرد تا تیجَ و تخته آلو یا درخت انگور را روی آن قرار دهند ۲- تنه چوبی درخت که در باغ ها زیر درختانی که کج شده و در حال افتادن هستند  به صوت عمود قرار می دهند ۳- پشت

کولوم- kulum : چوب پشت در چسبیده به در که کلید در آن  قرار می گیرد

کونوشی- kunuš : ۱- اهالی وابسته به روستای کهنوش را می گویند ۲- کهنوشی نامی خانوادگی است

کُهِ اِلیسُ- kohe eliso : کوهی که محل رویش آلوی کوهی است

کُهِ گُرجِسُ – kohe gorjeso : نام کوهی ؟؟؟

کِی- key : چه وقت

کی چالَ – kiĉâla: کوچه

کیآر-qiâr : نوعی گیاه دارویی

کیچَ – kiĉa: کوچه

کیست-  kist: نوعی ورم در بدن

کِیک- keyk: کَک، نوعی حشره

کیل- kil : 1- پوست سبر گردو ۲- کاسه چوبی

کیلیچَ جو-  kiliča jō: کلوچه جو

کیلید- kilid : چوبی برای قفل کردن کلوم

کیمی-  kimi: کدام

کین – kin : کون، باسن

کین سِرَ –  kin sera: سُر خوردن از سراشیبی بر روی باسن

کینِ مِرک – kine merk : قوزک آرنج

کین: کون، باسن

كُُ -kū : كبود، آبي رنگ

كار- kâr: کار، شغل

كاغذ مومي –  kâqaz momi : كاغذ كالك نقشه كشي كه براي گرفتن دور جعبه آلو استفاده مي شد تا آلو خشك نشود

كالَ-kâla : ‌چكمه اي از پوست گاو كه تا زانو مي آمد و براي زمستان بود

كَپَنَ گَري –kapana gari : تقليد حركات افراد به قصد مسخره كردن

كَپَنَ گَري: تقليد حركات افراد به قصد مسخره كردن

كُتَ-  kota: كُنده درخت، هيزم

كُتِ پيسييَ –  kote pisia : كنده درختي كه در زمين مانده و پوسيده

كُت كُت-  kot kot: تكه تكه ، خورده خورده

كَترَ – katar : حرف زشت، دشنام

بِ ‌بيراه – be birâ : بدو بي راه ، دشنام

كتيرا – katirâ : از گون به دست مي آيد و براي تقويت موي سر خوب است

كِر – ker : صدا، خطي كه با چوب روی سنگ مي كشند صدای کِر می دهد

كِرچِك- kerček : كَرچَك، نوعی روغن که از گیاه کرچک به دست می آید

كِرچوك – kerĉuk : خسيس

كِرِكِر – kere ker : 1- صدای کشیدن چوب بر روی یک جسم سخت مثل کشیدن چوب روی زمین ۲- نوعی خندیدن آرام که مدام قطع و وصل می شود و بیشتر به قصد تمسخر صورت می گیرد

كَرَم خُن –  karam xom: كرم خان. نام پسر

كَرَمَلي – karamali: کرمعلی، نام پسر

كرمي – karami : نام يك طايفه در كهنوش که جد آنها کرم است، برخی معتقدند کرم از نخستین کسانی بود که همراه گلم سلط ابتدا به قشلاق آمد و از آنجا به روستای کهنوش. برخی معتقدد او نیز همکار گلم سلط بوده و مالیات منطقه را جمع می کردند. برخی هم معتقدند آنها کرد هستند.  تعداد کرمی ها در کهنوش زیاد است و آنها چندین هوز دارند. یکی از دلایل زیاد بودن آنها محمد  کرمی معروف به “محمد کُمرا” کداخدای دوره حمزه خان در  روستا است. وقتی می آمدند شناسنامه بدهند نام خانوادگی برخی افراد را کرمی اعلام کرده و برای آنها به نام خانواده گی کرمی شناسنامه گرفته است. عده ایی هم برای اینکه در سایه قدرت کداخدا بمانند خودشان را کرمی معرفی کرده اند تا سربازی نروند. (هایی، معصوم علی معروف به هوز مَصمَلی، ذلقفار، سنجر) از هوزهای کرمی هستند

كريم – karim : نام مرد

كَريمي-karimi : نام يك طايفه در كهنوش که جد آنها میرزا کریم است. هوز اصلی آنها نیز به میرزا کریم معروف است. احتمال اینکه میرزا به معنی کسی که می نویسد باشد. سکونت کریمی ها در داخل قلعه و محله لیجَ در کنار گل محمدی ها آنها را از ساکنان قدیمی قرار می دهد به طوری که محله لیجَ بیشتر کریمی بوده اند. کریمی ها را باید لر دانست. آنها معتقدند جدشان میرزا کریم  هفت سال زبانش بند مي آيد وقتي زبانش باز مي شود خواندن نوشتن بلد است و قرآن مي خواند. او میرزا بنویش کهنوش در دوره اول است

كِشمِش- kešmeš : انگور خشک شده در کیسه روی درخت

كَف-kaf : بندي كه بار الاغ را با آن مي بندند

كُكِل علي –  kokelali: كاكُل علي، کوک علی(تند و تیز)، نام مرد

کَریز – kariz : کهریز

كَكَل مي‌شي- kakal miši : كله خراب

كَلَ –  kāla: کله ، سر

كُلُ – kolo : نام كوهي در كهنوش، کوهی که آب آن كم و ضعيف است

كُل- kol: 1- كوتاه ۲- كنُد

كَلِ ميخ طِيلَه –kale mix teyla  : بخش از كوهستان كه در آن سنگي ميخ شكل است و روستاييان معتقدند حضرت علي دُل دُل خود را به آن بسته است

كُلا پیل- kolâ pil: کلاه پول، کلاهی که زنان روستایی به آن پول آویزان می کردند

كَلاميرزا مَ-  kalâ mirzâ ma: كربلايي ميرزا محمد،  نام مرد

كُلفَت – kolfat:خانوار، كُلفَت بار: یعنی کسی که اعضای تحت تکلفش زیاد است، نان خور خانوار زیاد است،كُلفَت بار: خانواده دار، زن و بچه دار

كُلِفت- koleft: کلفت، چاق، قطور

كُلفَت: خانواده وبچه

كُلکینَ –  kolkina: گیاهی دارویی و غذایی ، گُلپر

كَلَ‌مَ‌خُ:كربلايي محمد خان، نام مرد

كُلَنجِ سَمور-kolanje samur : لباسي از پوست سمور

كُلَنكينَ- kolenkina:جایی كه با كلنگ كنده شده است

كَمَرَ خينييَ – kamar xinia : صخره خوني

كَمَرَ‌بَلَ –  kamara bal: نام سنگي در كهنوش شبيه حيواني مانند شير و پلنگ

كُمك – komak: كمك

كُمُلَ گِركُ: ؟؟؟

كِمول – kemul: پوسيدگي چوب درخت در داخل شاخه

كُنِر : نام روستایی در جنوب کهنوش، مخفف کُندُر

كَنَن – kanan  : كندن، حفر کردن

كَني –kani : ظرفي سنگي يا سفالي و بزرگ به شكل سطل كه جاي نگه داشتن گندم و آرد است

كوجَ – :

كوروال – kurvâl : يك باغَ بزرگ

كوسَ – kusa : کجاست؟ نوعی بازی نمایشی

كوسا- kusâ : کجاست

كولَ – kula : وقتي نان مي پختند بعضي خميرِ نانها از ديواره تنور مي افتاد داخل تنور و نيم سوز مي شد كه مي گفتند كولَ. آنرا در مي آوردند و پس از جدا كردن خاكستر از آن مي خوردند.

كولَ‌سَوَد –kula savad : سبدي مانند سطل كه با چوب مُروا درست مي شود

كولَ‌سَوَد: سبدي مانند سطل كه با چوب مُروا درست مي شود

كولوت –kulut : خُرد و خسته

كونوش- kunuš : كُهَنوَش

كوهِ- kuhē: كوپه، واحد اندازه، یک تپه کوچک گندم

كَوِيي: ؟؟؟؟؟؟؟؟

كيزَ –kiza : كوزه

كيوي – kivi: كدو تنبل

 كِيهُ –keyo : كيهان، نام مرد

خبر مرتبط:

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف ” آ “

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ا »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ب »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « پ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ت-ث »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ج »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « چ »
فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ح »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « خ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « د- ذ»

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ر»
فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ز-ژ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « س »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ش »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ص- ض-ط-ظ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ع-غ »

فرهنگ لغت لری کهنوشی، حرف « ف-ق»

 

پایان پیام/

سرزمین کودکی کورش...
ما را در سایت سرزمین کودکی کورش دنبال می کنید

برچسب : فرهنگ لغت لری,فرهنگ لغت لری یاسوج,فرهنگ لغت لری به فارسی,فرهنگ لغت لری خرم ابادی,فرهنگ لغت لری بختیاری,فرهنگ لغت لری بویراحمدی,فرهنگ لغات لری بختیاری,فرهنگ لغت لري,فرهنگ لغت لري به فارسي,فرهنگ لغات لري, نویسنده : akohnushb بازدید : 204 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 21:01